English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (8872 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
time U زمان
stroke U زمان
time of blowing U زمان دم
cycle time U زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
dates U زمان
date U زمان
stroked U زمان
simultaneously U در یک زمان
zeitgeist U زمان
timed U زمان
synchrone U هم زمان
times U زمان
away U از ان زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
period U زمان
periods U زمان
timepiece U زمان
clocks U زمان ها
whene'er U هر زمان
thence U از ان زمان
time-consuming U زمان بر
contemporaneous U هم زمان
tempo U زمان
tempos U زمان
coinstantaneous U هم زمان
time consuming U زمان بر
yet U تا ان زمان
thitherto U تا ان زمان
termed U زمان
terming U زمان
synchronous U هم زمان
cotemporaneous U هم زمان
term U زمان
lapse of time U مرور زمان
loading time U زمان بارگیری
lead time U زمان پیشگیری
lapse time U زمان کاهش
latency U زمان بیکاری
lost time U زمان مفقوده
load time U زمان بارکردن
lost time U زمان گمگشته
microcycle U واحد زمان
man and boy U از زمان بچگی
lapsing U گذشت زمان
leisure time U زمان اسودگی
length of time U طول زمان
light load period U زمان بار کم
maintenance period U زمان تعمیرات
lapses U گذشت زمان
lapse U گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
multiplication time U زمان ضرب
maximum duration U زمان حداکثر
mean time U زمان متوسط
makeup time U زمان جبران
non productive time U زمان مرده
scheduler U زمان بند
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
relief time U زمان استراحت
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
recovery time U زمان بهبود
response time U زمان واکنش
running time U زمان رانش
run time U زمان اجرا
execute U زمان اجرا
executed U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
executing U زمان اجرا
rise time U زمان خیز
retention time U زمان بازداری
miscellaneous time U زمان متفرقه
reasonable time U زمان معقول
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
period of concentration U زمان تمرکز
peace time U در زمان صلح
recurrence interval U زمان برگشت
peace time U زمان صلح
passtime U زمان گذارستون
orthogenesis U جبر زمان
prescription U مرور زمان
nonsynchronous U ناهم زمان
timing U زمان سنجی
present tense U زمان حال
reaction time U زمان واکنش
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
timing U زمان گیری
timing U زمان بندی
timing U زمان احتراق
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
prescriptions U مرور زمان
down time U زمان توقف
cycle time U زمان دوره
cycle time U زمان تناوب
chronograph U زمان نگار
acceleration time U زمان شتاب
access time U زمان دستیابی
cutting time U زمان برش
cutting time U زمان اصلی
activity time U زمان هر فعالیت
adaptation time U زمان انطباق
cycle time U زمان سیکل
dead time U زمان مرده
dead time U زمان گمگشته
down time U زمان بیکاری
distribution time U زمان توزیع
dilation of time U اتساع زمان
dilation of time U انبساط زمان
development time U زمان توسعه
delay time U زمان تاخیر
delay allowance U زمان تقسیم
decay time U زمان اضمحلال
decay time U زمان تباهی
chromometer U زمان سنج
add time U زمان افزایش
add time U زمان جمع
adverb of time U فرف زمان
base period U زمان مبنا
clk U زمان سنج
civil time U زمان عرفی
chronoscope U زمان نما
chronoscope U زمان سنج
blue moon U زمان دراز
chronophobia U زمان هراسی
budget period U زمان بودجه
clocked U با سنجش زمان
attack timing U زمان بندی تک
coking period U زمان کک سازی
correlation time U زمان همبستگی
all crash U زمان فوریت
allocated time U زمان نامی
cooling period U زمان انتظار
contemporize U هم زمان کردن
connect time U زمان اتصال
compile time U زمان کامپایل
compilation time U زمان کامپایل
coking time U زمان کک سازی
association time U زمان تداعی
chronometer U زمان سنج
down time U زمان تلف
kill time U زمان کشندگی
in process of time U بمرور زمان
real time U زمان حقیقی
idle time U زمان بی باری
idle period U زمان توقف
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
hour meter U زمان شمار
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com